Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@15:05:45 GMT

ژاله؛ غرق در خون

تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۶۱۹۳۱

ژاله؛ غرق در خون

ایسنا/خراسان رضوی در جامعه استبدادزده پهلوی که شاه و درباریان در برابر خواسته‌های به حق مردم کر و کور شده بودند، با وجود برخی اصلاحات اقتصادی، فضای سیاسی دربار چندان چنگی به دل نمی‌زد. مردم دیگر از دخالت‌های بیگانگان در امور داخلی ایران، فساد اطرافیان شاه و خفقان سیاسی حاکم بر جامعه به تنگ آمده بودند و با حضور در خیابان‌ها، اعتراضات گسترده‌ای را علیه حکومت به راه انداختند و با مشت‌های گره کرده و سر دادن شعار مرگ بر شاه، نارضایتی خود را به گوش شاه پهلوی رساندند و این شروع پایانی تلخ برای حکومت پهلوی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این دوران دیگر مردم هوشیار ایران بعد از گذر از نهضت ضداستبدادی مشروطه و نهضت ضداستعماری ملی شدن صنعت نفت، به این تجربه گرانبها رسیده بودند که علت اصلی عدم موفقیت این نهضت‌ها مکتبی نبودن مبارزات بوده است. باوجود اینکه در نهضت‌های قبلی خط فکری اسلامی و رهبری روحانیت مبارز سهم اصلی و اساسی را بر عهده داشت، ولی به دلیل دور شدن این مبارزات از مواضع اصیل اسلامی، جنبش‌ها به سرعت به رکود کشانده شده بود.

حالا وجدان بیدار ملت به ضرورت پیگیری خط نهضت اصیل مکتبی و اسلامی پی برده بود و این بار روحانیت مبارز کشور به همراهی روشنفکران و نویسندگان متعهد، در صف مقدم نهضت‌های مردمی قرار گرفته بودند تا تحرک نوینی را در برابر حکومت سلطنتی رقم بزنند و  فریاد آزادی خود را به گوش جهانیان برسانند.

شاه که تا پیش از این به خواسته‌های مردم بی اعتنا بود، با شنیدن فریادها و دیدن اتحاد اقشار مختلف جامعه به فکر تغییر سیاست‌های دربار و ایجاد دولت مردمی با شعار آشتی ملی به نخست وزیری شریف امامی افتاد تا با دادن آزادی به مطبوعات و درج اخبار مربوط به امام خمینی(ره)، تعطیل کردن مراکز فساد و تغییر تاریخ رسمی کشور به هجری شمسی، اوضاع آشفته را کمی آرام کند تا رضایت مردم را به دست آورد، اما دیگر دیر شده بود و این اصلاحات هرگز به چشم مردم نمی‌آمد و این شکاف عمیقی که بین دولت و ملت به وجود آمده بود پرکردنش آسان نبود.

روزبه‌روز دامنه‌ اعترضات مردمی گسترده‌تر می‌شد، خشم و نارضایتی آنان فراتر از فریادهایشان شده بود و این گستردگی نظامیان را هم هوشیارتر و خشمگین‌تر کرده بود، تا آنجا که در صبح ۱۷ شهریورماه سال ۵۷ ارتش پهلوی به خیال یک جنگ تمام‌عیار با سلاح‌های آماده به شلیک و مسلسل‌های آماده به رگبار در میدان ژاله تهران به انتظار مردمی نشسته بودند که فقط حق خود را از حکومت طلب می‌کردند، اما جواب آنان آتشی بود که از زمین و هوا بر سرشان فرو می‌ریخت، فریادها در گلو می‌ماند و به خون تبدیل می‌شد. خون از زمین می‌جوشید، اما غیرت‌شان اجازه‌ تسلیم به آنان را نمی‌داد. حالا مردم از خودگذشته‌ ایران در کف خیابان مانده بودند تا نشان دهند حتی در ازای جان‌شان هم حاضر به گذشت از فسادها و مظالم نیستند.

در این خصوص جواد نوائیان یکی از پژوهشگران تاریخ ایران معتقد است این خون‌های به زمین ریخته مهر تاییدی بر پیروزی ۲۲ بهمن ۵۷ است. این پژوهشگر تاریخ ایران قیام ۱۷شهریور ۵۷ را اوج سرعت موتور حرکت انقلاب اسلامی ایران و آغاز یک پایان برای رژیم پهلوی دانست.

وی در گفت‌وگو با ایسنا ضمن گرامیداشت یاد و خاطره‌ شهدای قیام ۱۷ شهریور ماه ۵۷ در خصوص زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری این قیام اظهارکرد: تاریخ انقلاب اسلامی را باید در دو بخش نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی مورد مطالعه قرار داد. نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۱ و انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۶ آغاز گردید و در نهایت هردوی آن‌ها منجر به سرنگونی رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۵۷ شد.

نوائیان ادامه ‌داد: فرایند اعتراضات مردمی از پاییز سال ۱۳۵۶ آغاز شد. تا قبل از آن درگیری‌های رژیم پهلوی بیشتر محدود به بدنه اصلی انقلابیون (کسانی که معترض هستند به شرایط موجود و عملا وارد مبارزه می‌شوند و مردم عادی در این عرصه حضور کمتری داشتند) می‌شد.

این پژوهشگر تاریخ ایران به انسجام و یکپارچگی مردم در قیام ۱۷ شهریور اشاره کرد و افزود: شهادت سید مصطفی خمینی و سفر جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا به ایران درشب کریسمس دی ماه ۱۳۵۶ که  ایران را یک جزیره باثبات خواند و متعاقب آن نوشتن مقاله ایران و استعمارسرخ و سیاه با امضای احمد رشیدی مطلق در ۱۷ دی ۵۶، باعث شد شرایط به گونه‌ای رقم بخورد که حضور مردمی در نهضت امام خمینی(ره) به اوج برسد. مردم به صورت یکپارچه وارد عرصه شدند تا حضور خود را کامل کنند. البته مردم از ابتدا حضور داشتند، اما چنین منسجم نبودند و انسجام و یکپارچگی خود را در نهضت امام خمینی(ره) به نمایش گذاشتند.

نوائیان با اشاره به قیام ۱۹ دی ماه ۵۶ در قم که در پی انتشار مقاله ایران و استعمارسرخ و سیاه به وقوع پیوست، عنوان کرد: این ماجرا همچون جرقه‌ای بود که به انبار باروت افتاد و سبب شد تا در شهرهای مختلف مردم چله ( چهلم شهدا) برگزار کنند. به طور مثال چهلم شهدای قم در تبریز، چهلم شهدای تبریز در اصفهان، چهلم شهدای اصفهان در مشهد و چندین مراسم این چنینی دیگر در سایر شهرهای ایران برگزار شد.

وی تاکید کرد: این انفجار باعث شد انقلاب به دور افتاده‌ترین شهرها و روستاهای ایران هم کشیده شود. شاه بعد از تعاریف کارتر از او  مبنی بر اینکه کشورش یک جزیره‌ باثبات است و هیچ طوفانی نمی‌تواند آن را جابه‌جا کند، غرور سرتاسر حکومتش را فراگرفت، اما ناگهان خودش را در معرکه‌ای دید که دیگر راه نجات نداشت.

این پژوهشگر تاریخ ایران قیام ۱۷ شهریور را در واقع پیامد برگزاری چله‌های شهدا دانست و بیان‌ کرد: با تکامل فعالیت‌های انقلابی مردم ایران، از دی‌ ۵۶ تا شهریور ۵۷ حضور حداکثری مردم شکل گرفت و رژیم پهلوی برای کنترل کردن اعتراضات به سرکوب‌های وحشیانه روی آورد. نخستین و خشونت‌آمیزترین سرکوبی که در این حجم گسترده اتفاق افتاد، در ۱۷ شهریور بود.

نه بلند مردم به اصلاحات ظاهری شاه

نوائیان با بیان اینکه قیام ۱۷ شهریور یک نقطه انفصال قطعی رژیم پهلوی بر حاکمیت ایران بود، عنوان‌کرد: نکته مهم این است که ۱۷ شهریور درست زمانی به وقوع پیوست که شاه گمان می‌کرد می‌تواند با استفاده از عوام‌فریبی از طریق به حکومت رساندن افرادی چون جعفر شریف امامی به جای جمشید آموزگار و ایجاد دولتی با شعار آشتی ملی، شرایط را به نفع خود تغییر دهد و با ایجاد فضای باز سیاسی تا حدودی نارضایتی‌های مردم را کنترل کند، در چنین فضایی که شاه سعی می‌کرد فضا را به نفع خود تغییر دهد، ۱۷ شهریور یک نه بلند بود از جانب مردم به شاه پهلوی که حنایش دیگر نزد مردم رنگی ندارد.

وی خاطرنشان کرد: در ۱۷ شهریور شاه دوباره شیوه مستبدانه خود را تکرار کرد. غلامعلی اویسی ارتشبد نیروی زمینی شاهنشاهی در جریان قیام ۱۵ خرداد بود که فرماندهی قتل عام مردم تهران را برعهده داشت و در جریان قیام ۱۷ شهریور هم با فرمان او به روی مردم اسلحه کشیده شد و در نهایت اویسی به عراق فرار کرد و در زمان حمله عراق به ایران در خدمت رژیم بعث بود. بنابراین اویسی در این ماجرا یک فرد قابل مطالعه‌ای است.

این پژوهشگر تاریخ ایران با بیان اینکه شتاب موتور محرکه‌ انقلاب به حدی زیاد بود که رژیم پهلوی قادر به کنترل آن نبود، تاکید ‌کرد: به اعتقاد من انقلاب وارد یک شتاب ویژه‌ای شده بود و دیگر حکومت پهلوی مورد قبول مردم نبود. یک ماه قبل از وقوع قیام ۱۷ شهریور، در مشهد مردم همزمان با برگزاری مراسم تشییع مرحوم شیخ احمد کافی در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا، شعار مرگ بر شاه سر می‌دادند؛ لذا انقلاب در اوج بود و پهلوی برای اینکه ترمز آن را بکشد، مرتکب چنین جنایتی در هفدهم شهریورماه شد که خشم مردم را در پی داشت و سبب تداوم انقلاب در اقصی نقاط کشور شد.

سرکوب ۱۷ شهریور؛ وحشت رژیم پهلوی از تبعات پیوستگی اعتراضات مردمی

نوائیان در پاسخ به این پرسش که چه تفاوتی بین قیام ۱۷ شهریور و دیگر اعتراضات وجود داشت که این چنین به طرز وحشیانه‌ای به خاک‌وخون کشیده شد، عنوان کرد: مردم در هیچ یک از اعتراضات به دنبال درگیری به خیابان نیامده بودند و تظاهرات آنان کاملا آرام بود. شاه ساعت ۱۲ شب  ۱۶ شهریور فرمان حکومت نظامی صادر کرد و از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور ۵۷ شهریور حکومت نظامی اجرا شد. در حالیکه مردمی که وارد خیابان‌ها شده بودند، حتی از حکومت نظامی خبر نداشتند. به عبارتی دیگر، شاه قصد داشت دوباره زهرچشمی از مردم بگیرد تا بتواند روند رو به شتاب جنبش مردمی را متوقف سازد که البته موفق نبود.

وی ادامه داد: شاه شخصیت ثابتی نداشت و عموما تصمیماتش را آنی، فوری و تحت تاثیر دیگران می‌گرفت و شناخت درستی از قیام ۱۷ شهریور نداشت و تا آخرین لحظات حضورش در ایران، همچنان انگشت اتهام را به سمت مارکسیست‌ها گرفته بود و جریان‌های چپ را عامل انقلاب می‌دانست. او حتی حاضر نبود بپذیرد که عامه‌ مردم که تقریبا از همه حقوق سیاسی محروم بودند، از رفتارهای او  به تنگ آمده‌اند.

این پژوهشگر تاریخ ایران ریشه قیام ۱۷ شهریور را در نزدیک ‎شدن فاصله اعتراضات دانست و تصریح کرد: فاصله اعتراضات در جریان قیام ۱۷ شهریور نسبت به دیگر قیام‌ها بسیارکوتاه بود. به طور مثال دو روز قبل از ۱۷ شهریور تظاهرات گسترده و مداومی در خیابان‌های تهران به راه افتاده بود. این پیوستگی سبب وحشت رژیم شاه شد و به گمان آن‌ها این پیوستگی می‌توانست منجر به وقوع قیامی مانند ۱۵ خرداد شود که ناگهان با آن روبه‌رو شده بودند.

وی به خاطرات حسین فردوست در خصوص وحشت پهلوی از پیوستگی و انسجام جریانات مردمی در شهریور ماه ۵۷ اشاره کرد و افزود: شاه انتظار چنین اقدامی را نداشت و آنچه سبب شد تا دست به یک واکنش شدید در برابر این حرکت بزند و آن کشتار وحشیانه را به راه اندازد، ترس و وحشت او از این بود که همه چیز به یک‌باره به پایان برسد. بنابراین پیوستگی قیام‌هایی که در شهریور ماه در پایتخت اتفاق افتاد، برای حکومت پهلوی وهم‌برانگیز و ترسناک بود و سبب شد تا  در ۱۷ شهریورماه دست به اقدامات صریحی در برابر اعتراضات مردمی بزند.

نوائیان خاطرنشان کرد: سپهبد مقدم، رئیس ساواک اخطار داده بود که باید ترمز این قیام‌ها کشیده شود و اگر زمان بگذرد دیگر جمع کردن آن‌ها بسیار سخت می‌شود. حکومت پهلوی می‌توانست از روش‌های مسالمت‌آمیز هم بهره ببرد، اما متاسفانه این کار را نکرد و تصمیم گرفت تجربه تلخ ۱۵ خرداد را دوباره تکرار کند. اینکه برخی مورخان تاکید می‌کنند در ۱۷ شهریور شاهد ۱۵ خرداد دوم هستیم خیلی بیراه نیست، زیرا پهلوی اینجا هم با همان سیاست و روش دست به سرکوب مردم زد.

این پژوهشگر تاریخ ایران در پاسخ به اینکه چرا تغییرات و اصلاحات حکومت پهلوی هرگز به چشم مردم نمی‌آمد و چه عواملی سبب شده بود که مردم دیگر از پهلوی به طور کامل ناامید شوند؟، اظهارکرد: برخی از انقلاب‌ها را می‌توان در یک مرحله‌ای متوقف کرد، اما زمانی که انقلاب به یک نقطه بدون بازگشت می‌رسد، هیچ سیاست و ترفندی نمی‌تواند آن را متوقف کند. شاه زمانی که رویکردهای ضددینی خود را شروع کرد، باید به این فکر می‌کرد که با عبور از خطوط قرمزی که دائم  پشت سر می‌گذارد، نهایتا به جایی خواهد رسید که نمی‌تواند دیگر به عقب بازگردد.

وی ادامه داد: تغییرات و اصلاحاتی همچون ایجاد دولت آشتی ملی به نخست وزیری جعفر شریف امامی، محدودکردن مراکز فساد و تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی حتی به اندازه یک قرص مسکن هم کارایی نداشت. لذا این اصلاحات بیشتر یک رفتار انفعالی بود تا تدبیرهایی که بتواند اعتراضات مردم را خاموش کند.

نوائیان افزود: شاه بدون تردید در فکرکردن و تدبر سیاسی تمرکز لازم را نداشت، تا آنجا که اطرافیان او با دیدن چنین شرایطی به سرعت از او فاصله گرفتند. به طور مثال در ۴ آبان ۵۷ شریف امامی استعفا داد و بعد از او دولت ازهاری روی کار آمد که دو ماه بیشتر دوام نیاورد. بعد از آن هم که دولت بختیار شروع به کار کرد که حکومتش به یک ماه هم نرسید.

این پژوهشگر تاریخ ایران با بیان اینکه  فاصله بسیار کوتاه حکومت‌داری نخست وزیران رژیم پهلوی خبر از دو نکته مهم می‌دهد، عنوان‌کرد: ابتدا اینکه شاه به لحاظ ذهنی دچار تشتت بود و نمی‌دانست باید از کدام مسیر حرکت کند. نکته دوم اینکه حتی سیاستمداران اطراف شاه به ویژه افراد کهنه‌کاری همچون علی ‌امینی هم با وجود اصرارهای بسیار زیاد شاه برای به عهده گرفتن نخست وزیری، چندان تمایلی به همراهی با او نداشتند و به این نتیجه رسیده بودند که پهلوی‌ به نقطه بدون بازگشتی رسیده‌ است و حاضر نبودند ننگ همراهی با رژیم پهلوی را بخرند.

وی افزود: شاه در این دوره به بسیاری از اعضای جبهه ملی همچون مرحوم غلامحسین صدیقی و سنجابی پیشنهاد نخست‌وزیری داد. ترجیح او این بود با افرادی که به مشروطه وفادار هستند کنار بیاید تا بتواند مردم را آرام کند، اما مردم به نقطه بدون بازگشت رسیده بودند و دیگر آرام کردن آن‌ها آسان نبود.

نوائیان به سخنرانی تلویزیونی شاه در ۴ آبان  ۵۷ که نطق آن توسط قطبی تهیه شده بود اشاره کرد و افزود: شاه با اعلام اینکه تمام خرابی‌ها را دوباره جبران می‌کند از ملت ایران عذرخواهی کرد، اما او دیگر از خط قرمزها عبور کرده بود. مردم او را باورنداشتند و حرف‌هایش را گوش نمی‌دادند.

وی ادامه داد: زمانی که ملتی را خشمگین می‌کنی، دیگر کنترل کردن شرایط بسیار سخت می‌شود و شاه دقیقا در چنین وضعیتی قرار داشت و بر طبق آن سنتی که در قدیم از آن استفاده می‌کرد، به خیال ایجاد یک کودتا  از ایران فرار کرد که هرگز این اتفاق رخ نداد.

این پژوهشگر تاریخ ایران در خصوص نقش و جایگاه روحانیت در قیام ۱۷ شهریور اظهارکرد: به صورت جزئی نمی‌توان نقش و جایگاه روحانیت را بررسی کرد، زیرا فرایند حضور روحانیت و طلاب در انقلاب اسلامی یک فرایند پیوسته است که از سال ۴۱ شروع شد تا اینکه به ۵۷ رسید. روحانیون و شبکه گسترده آنان در روستاهای دور دست نیز حضور داشتند، اما رژیم پهلوی هیچ پایگاهی در آنجا نداشت و اکثر روحانیون دانش‌آموخته نجف و قم بودند و ارتباط مستمر با مراجع تقلید داشتند. بنابراین روحانیت یک شبکه گسترده و صاحب نفوذی در ایران قلمداد می‌شد و پهلوی از این موضوع غفلت کرد و شناخت کافی از آنان نداشت.

همکاری روشنفکران و  روحانیون در قیام ۱۷ شهریور

 وی با اشاره به همکاری دو جریان روشنفکر و روحانیت در قیام ۱۷ شهریور، بیان کرد: روحانیون به ویژه شاگردان حضرت امام(ره) نقش بسیار ویژه‌ای در هدایت برنامه‌های انقلاب داشتند. قبل از قیام ۱۷ شهریور با برگزاری نماز جمعه معروف مرحوم دکتر مفتح در تپه‌های قیطریه تهران، روحانیت نقش خود را با دقت خیلی بالایی ایفا کرد.

نوائیان خاطرنشان کرد: در واقع روحانیون پرچم‌داران حقیقی قیام ۱۷ شهریور محسوب می‌شوند، اما درکنار آن از جریان‌های روشنفکران، استادان متدین دانشگاه‌ها، دانشجویان مسلمان و مخالفان صریح رژیم پهلوی نیز نباید چشم‌پوشی کرد. این را نباید از یاد برد که در جریان به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی تمام جریان‌ها حضور داشتند و همه آن‌ها برای حذف شاه به یک نقطه  مشترک رسیده بودند.

وی به ارتباط عمیق مردم با روحانیت در جریان قیام ۱۷ شهریور اشاره ‌کرد و افزود: به اعتقاد من قاطبه مردم نه با روشنفکران رابطه داشتند نه با اساتید دانشگاه و نه حتی با استادان برجسته که سخنرانی‌هایشان  بسیار منعکس می‌شد، بلکه آن‌ها تنها با جریان روحانیت در ارتباط بودند و این جریان روحانیت بود که توانست توده‌ها را به سمت انقلاب هدایت کند. بنابراین می‌توان چنین تصور کرد که در جریان حضور مردم در خیابان‌ها و متمرکزکردن آنان در نقاط امن‌تر برای به حداقل رساندن تعداد شهدا، روحانیت نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. اما متاسفانه فاجعه رخ‌داده در ۱۷ شهریور بسیار وسیع‌تر از تصور روحانیت بود.

این پژوهشگر تاریخ ایران در خصوص نقش عوامل خارجی در سرکوب این قیام اظهارکرد: از نظر تاریخی ما شاهد این هستیم که آمریکایی‌ها در جزئیات چندان با شاه همکاری نداشتند، اما به صورت گسترده همیشه از شاه حمایت می‌کردند. دقیقا بعد از کشتار ۱۷ شهریور، کارتر طی یک تماس تلفنی حمایت آمریکا را از رژیم پهلوی اعلام کرد. منظور آن‌ها این بود که حتی اگر مردم خود را نیز قتل عام کنید، آمریکا شما را تنها نخواهد گذاشت. با وجود تمام جنایت‌هایی که شاه پهلوی انجام می‌داد، همیشه مورد تایید آمریکا بود.

نوائیان قیام ۱۷ شهریور را اوج سرعت موتور حرکت انقلاب دانست و عنوان کرد: بعد از قیام ۱۷ شهریور انقلاب اسلامی یک شتاب بسیار مضاعفی گرفت. در قیام‌ها و چله‌های قبل از ۱۷ شهریور تعداد شهدا خیلی محدود بود. اما در ۱۷ شهریور برای زهر چشم گرفتن، این حجم بسیار بالا از مردم را به رگبار بستند و طبعا واکنش‌های خیلی شدیدتری را هم به دنبال داشت. این واکنش‌ها بعد از چله‌هایی که پس از قیام ۱۷ شهریور برگزار شد، خود را نشان داد و برگزاری این چله‌ها بعد از جمعه سیاه التهاب بسیار زیادی بر پا کرد.

این پژوهشگر تاریخ ایران ادامه داد: در این مقطع مردم به یک نتیجه قطعی برای ساقط ‌کردن رژیم پهلوی رسیده بودند. بنابراین می‌توانیم بگوییم ۱۷ شهریور آغاز یک پایان برای رژیم پهلوی بود و در نهایت پایان و نقطه بدون بازگشت این رژیم در ۱۷ شهریور رقم خورد و باعث بستن طومار رژیم پهلوی برای همیشه در تاریخ ایران شد.

۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ یکی از روزهای سرنوشت‌ساز نهضت اسلامی ملت ایران بود. روزی که مردم انقلابی و خسته از ظلم و فساد رژیم پهلوی به خیابان‌ها آمدند و با حضور در میدان و قرار گرفتن در برابر گلوله‌های پر از آتش، ایستادگی و اقتدار و اراده خود در برابر هر گونه ظلم و فسادی را به رخ جهانیان کشاندند. بدون شک ۱۷ شهریور نماد مقاومت، شجاعت و ایستادگی مردم ایران است و رژیم پهلوی با جنایت خود در این روز، شکاف میان ملت و حکومت را عمیق‌تر کرد و کمتر از ۵ ماه بعد هم توسط همین شکاف از بین رفت.

بی‌تردید، قیام ۱۷ شهریور را می‌توان به عنوان یکی از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی دانست. ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی‌گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون در حرکت خود مصمم‌تر شوند و به رهبری امام خمینی(ره) تحول نوینی را در تاریخ ایران رقم زنند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی سیاسی 17 شهریور انقلاب اسلامي ايران پژوهشگر تاریخ ایران قیام ۱۷ شهریور قیام ۱۷ شهریور قیام ۱۷ شهریور اعتراضات مردم انقلاب اسلامی امام خمینی ره جریان قیام ۱۷ شهریور حکومت پهلوی رسیده بودند شریف امامی نخست وزیری رژیم پهلوی خیابان ها چهلم شهدا نقطه بدون ۱۵ خرداد قیام ها سبب شد چله ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۶۱۹۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی چیست؟

شروع زمان‌سنج هجری خورشیدی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال قبل از هجرت) مطابق با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۲۲ مارس ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است. البته روز اول سال یک هجری خورشیدی (از ۱ فروردین تا ۲۴ شهریور) ۵ ماه و ۲۴ روز قبل از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) است.

فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی

سال، فصل‌ها، ماه‌ها و روز‌ها

به گزارش بیتوته، این زمان سنج از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شده‌است و طبق زمان سنج جلالی ابتدای آن اعتدال بهاری در نیمکرهٔ شمالی است. با این فرق که مبدأ آن هجری است. طراحان زمان سنج جلالی، گروهی ریاضیدان و اخترشناس بودند که نامدارترین آن‌ها حکیم خیام ریاضیدان و شاعر ایرانی بود.

این‌ها به سفارش ملکشاه سلجوقی و با اصلاح زمان سنج یزدگردی به این زمان سنج جدید دست پیدا کردند. زمان سنج جلالی با حفظ شروع و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماه‌ها در قالب زمان سنج هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماه‌ها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرد.

این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است؛ که سال تقویمی آن ۳۶۵ و ۳۶۶روز (کبیسه) می‌باشد.

هر سال دارای ۴ فصل با نام‌های بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هر هفته ۷ روز با نام‌های شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار شروع می‌شود.

بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) اتفاق می‌افتد. طول ماه‌های این زمان سنج در طول تاریخ و در کشور‌های گوناگون فرق داشته است، اما از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماه‌ها یکسان است.

طول ماه‌ها در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است با این تفاوت که ماه پایانی (اسفند) ۲۹ روزه است و فقط در سال‌های کبیسه ۳۰ روز خواهد داشت.

نام ماه‌های دوازده‌گانه پارسی

نام ماه‌های دوازده‌گانه پارسی تماما برگرفته از متون کهن زردشتی است که ریشه در اعتقادات و باور‌های این آیین دارد.

- فروردین نام اولین ماه فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین (فرورتن) و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فرورد‌های پاکان و فروهر‌های ایرانیان است. فروردین شکل تغییر یافته واژه فروهر است به معنای نیروی پیشرو. فروردین جمع مؤنث واژه‌ی فرورتی در حالت اضافی است و به معنی فرورد‌های پاکان و فروهر‌های پارسایان است. پس «ین» علامت نسبت نیست.

- اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا به آن، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت گویند. مرکب از دو جزء است: اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس. دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست و واژه‌ی مرکب به معنی بهترین راستی است.

در کل به معنی بهترین راستی است و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

- خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات، در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از دو بخش: بخش اول هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، پس هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. به معنی تندرستی نیز آمده و نیز نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

- تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی گفته می‌شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می‌شود و کشتزار‌ها سیراب می‌شود. تیشتر را در زبان‌های اروپایی سیریوس خوانده اند. هر زمان تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می‌دهد. تیر نام ستاره‌ای در آسمان هم هست.

- امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات، در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از سه بخش: اول ا، ادات نفی به معنی نه، دوم مرتا به معنی مردنی و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. مرداد نام آخرین امشاسپند هم می‌باشد. نام این ماه اشتباه مرداد تلفظ می‌شود که باید امرداد خوانده شود.

- شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می‌دانند. کلمه‌ای است مرکب از دو بخش: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و بخش دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن و ئیریه یعنی منتخب و آرزو شده و در کل یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده.

این ترکیب بار‌ها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور به معنی بهترین شهریاری یا مدینه فاضله، فرشته‌ای موکل بر آتش و موکل بر همه فلزات و تدبیر امور و مصالح و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم آمده است.

- مهر (پیوستن با مهربانی). نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است. در اسطوره‌های ایرانی گرما و نور خورشید را ایزد مهر می‌دانستند. در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر، و در پهلوی میتر، و در فارسی مهر گفته می‌شود، که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. مهر به معنای محبت ومهربانی هم آمده است.

- آبان نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه است. آبان (آب‌ها (در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می‌شود. در اوستا بار‌ها آپ به معنی فرشته نگهبان آب استفاده شده و همه جا به صورت جمع آمده است. کلا جلوه‌های طبیعی سودمند نزد ایرانیان خیلی ارجمند است پس بعضی روز‌های ماه به نام مظاهر طبیعی نهاده شده است. در این ماه از سال به طور معمول باران می‌بارد. آبان، در زمان سنج باستانی شروع زمستان بزرگ بوده است.

- آذر نام ماه نهم از سال خورشیدی و نام روز نهم از هر ماه است. آذر (آتش (در اوستا آتر و آثر، در پارسی باستان و پهلوی آتر و در فارسی آذر می‌گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان (هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می‌دادند. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار می‌گیرد. سرما در این ماه به اندازه‌ای است که باید آتش روشن کرد.

- دی نام دهم از سال خورشیدی است. در بین سی روز ماه، روز‌های هشتم، پانزده و بیست و سوم هم به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای این که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می‌پیوندند، یعنی هشتمین روز ماه را دی به آذر، نام روز پانزدهم، دی به مهر و نام بیست و سومین روز هر ماه دی به دین بود. دی (دادار، دانای آفریننده) در اوستا داثوش یا داد‌ها به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و بیشتر صفت اهورامزدا است و آن از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دی) برای تعیین دهمین ماه استفاده شده است. دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.

- بهمن نام یازدهم از سال خورشیدی و نام روز دوم از هر ماه است. بهمن (منش نیک (در اوستا وهومنه، در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از دو بخش: وهو به معنی خوب و نیک و‌مند از ریشه من به معنی منش است؛ بنابراین یعنی بهمنش، نیک اندیش و نیک نهاد. بهمن نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم هست.

- اسفند نام دوازدهم از سال خورشیدی و نام روز پنجم از هر ماه است. اسفند (آرامش افزاینده، پارسایی مقدس (دراوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به اختصار سپندار و اسفند گفته شده است. اسفند یا سپنتا آرمیتی، آرامشی است که از عشق و ایمان سرچشمه می‌گیرد. در ادبیات اوستایی این جلوه اهورایی به صورت مادینه (مونث) به کار برده شده است.

پس در اسطوره‌های ایرانی این امشاسپند نگهبان زن و زمین محسوب می‌شده است. در بندهشن آمده که زن نیک مانند زمین نیک سختی‌ها را می‌گوارد و بر شیرین می‌دهد. از این روی جشن اسپندگان (۲۹ بهمن ماه امروزی) مخصوص زنان بوده است. در این روز مرد‌ها با دادن هدیه به زنان از ایشان قدردانی می‌کرده‌اند. اسفند به معنای فروتنی هم هست و نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.

دیگر خبرها

  • ورزشگاه ماهفروجک قبل از شهریور باید تکمیل شود
  • مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانه‌ای رساند؟
  • بیش از ۵۷ درصد فوتی‌های سال گذشته زنجان به مردان اختصاص داشت
  • نارضایتی متقاضیان از تاخیر در تحویل خودروی جک اس ۵
  • انتقادات پهلوی به قاجاریان به‌خاطر امتیازدادن به بیگانگان!
  • یزد میزبان والیبال جام باشگاه‌های آسیا شد
  • فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • مذاکره با برزیل برای برگزاری دیدار تدارکاتی
  • جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
  • فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟